تاریخ بهائیت پس از عبدالها؛ در دوران پس از مرگ عبدالبهاء و در طول رهبری شوقی افندی، تناقضاتی میان احکام و تعالیم نظری بهائیت و بعضی از اعمال وسیاستهای دوران به وجود آمد که مورد توجه برخی منتقدان قرار گرفته است.شوقی افندی،عبدالبها،بهائیت،تناقض
در ادامه برخی از نکاتی که ممکن است به عنوان تناقضاتدر این دوران مطرح شوند، بررسی میشود:
1. مسئله تمرکز قدرت در ساختار اداری.
بهائیت بر اصولی مانند تساوی، عدم تمرکز قدرت، و مشارکت دموکراتیک تأکید دارد. عبدالبهاء در نوشتههای خود بارها به همکاریجمعی و مشورت تأکید کرده بود.
تناقض:
در دوران شوقی افندی، نقش رهبری وی به شدت متمرکز شد و بسیاری از تصمیمهای مهم توسط شخص او گرفته میشد.
اینتمرکز قدرت گاهی با مفهوم مشورت جمعیبهائی و اصل عدم استبداد که در تعالیم بهائی آمده، در تناقض دیده شده است.
علاوه بر این، ایجاد نهادی مانند بیتالعدل به عنوان مرجع تصمیمگیری نهایی گاهی این پرسش را به میان آورده که آیا چنین تمرکز قدرتبا تعالیم اولیه تطابق دارد یا نه.
شوقی افندی،عبدالبها،بهائیت،تناقض
2. تفسیرهای شوقی افندی از متون احکام بهائی:
براساس تعالیم بهائی، متنهای مقدس (نوشتههای بهاییالله و عبدالبهاء) باید اساس احکام و اصول این دین باشد و نباید تفسیرهایشخصی بر آنها غالب شوند.
تناقض:
نحوه تفسیر برخی از این متون توسط شوقی افندی مورد انتقاد برخی محققان قرار گرفته است. شوقی افندی به عنوان ولی امرالله، گاهیدر مقام تفسیر کننده رسمی متون مقدس عمل میکرد و این موجب ایجاد شکاف میان تفسیرهای شخصی وی و برداشتهایغیرمتمرکز و فردی از تعالیم شد. تاریخ بهائیت پس از مرگ عبدالبها
3. محدودیت و محرومیت برخی افراد از جامعه بهائی
احکام بهائی:
بهائیت بر اصل وحدت در تنوع و پذیرش افراد از همه نژادها، مذاهب و پیشینهها تأکید دارد.
تناقض:
در دوران شوقی افندی، برخی از اعضای برجسته جامعه بهائی به دلایل مختلف (مانند مخالفت یا اختلاف نظر) از جامعه اخراج یا طردشدند. این دسته از افراد به عنوان «ناقضین عهد و میثاق» شناخته شدند و از اجتماع بهائی جدا شدند. این اقدامات توسط منتقدان بهعنوان نقض اصل وحدت و پذیرش که در تعالیم بهائی تأکید شده است، تفسیر شده است.
4. تأکید بر ساختارهای رسمی و بوروکراتیک
احکام بهائی:
بهاالله و عبدالبهاء بر روح خدمت، تعالیم اخلاقی و معنوی و کاهش تمرکز بر ساختارهای رسمی تأکید داشتند.
تناقض:
در دوران شوقی افندی، توجه بیشتری به توسعه ساختارهای اداری و بوروکراتیک معطوف شد. ایجاد نهادهای رسمی نظیر «محافلروحانی ملی» و «بیتالعدل» گاهی به نظر میرسید که سبب دور شدن از جوهره معنوی تعالیم بهایی شده است و بیش از حد بهجنبههای اداری توجه کرده است.
5. گسترش جهانی و اولویتهای تبلیغی
احکام بهائی:
عبدالبهاء بر خدمت جامعه و آموزش اجتماعی به عنوان اصول اساسی باور و تشکیلات بهائی تأکید داشت.
تناقض:
در دوران پس از عبدالبهاء، بهائیان گسترش جهانی دین را به طور جدی دنبال کردند و تلاش زیادی برای تبلیغ بهائیت در کشورهایمختلف انجام دادند. برخی منتقدان این رویکرد را به عنوان اولویت دادن به تبلیغ دین به جای پرداختن به مشکلات اجتماعی واصلاح جامعه جهانی مورد نقد قرار دادهاند.شوقی افندی،عبدالبها،بهائیت،تناقض
منبع:
1. [مطالعات تاریخی بهایی – Bahai Library](https://bahai-library.com/brief_history_bahai_faith)
تلاشهای شوقی افندی به عنوان ولی امرالله در دوران رهبریاش، در عین حال که با هدف تثبیت و گسترش جامعه بهایی صورتمیگرفت، از نظر برخی منتقدان و حتی بعضی بهاییان، پیامدهای منفی و ضررهایی برای این جامعه به همراه داشت. در ادامه به برخیاز این موارد اشاره میشود:
1. شکاف و انشقاق در جامعه بهائی
یکی از مهمترین ضررها، ایجاد شکاف و انشقاق در جامعه بهائی بود. سیاستهای شوقی افندی در برخورد با افراد و گروههاییکه با او اختلاف نظر داشتند، بهخصوص اخراج و طردبرخی از شخصیتهای برجسته و حتی نزدیکانش به عنوان «ناقضین عهد ومیثاق»، باعث جدایی بخشهایی از جامعه بهائی شد. این اقدام به تضعیف وحدت و همبستگی درونی جامعه بهائی منجر شد وگروههای کوچکتری از بهائیان منشق شدند که تا امروز نیز با مرکز بهائیت در حیفا ارتباطی ندارند. این موضوع ضربه بزرگی به ایدهآلوحدت که از اصول بنیادین بهائیت است، وارد کرد.
2. تضعیف روح تحقیق آزاد و نقد سازنده
با تمرکز قدرت و نقش انحصاری شوقی افندی در تفسیر متون مقدس و هدایت جامعه، فضای تحقیق آزاد و نقد سازنده تا حدودیمحدود شد. بهاییان به تدریج از اظهار نظرات مستقل و پرسشهای انتقادی در مورد تصمیمات و سیاستهای رهبری منع شدند. اینموضوع باعث شد که جامعه بهائی از دیدگاههای متنوع و بحثهای سازنده محروم بماند و در نتیجه، فضای فکری آن کمتر پویا شود.
3.تشکیل یک ساختار بوروکراتیک و تمرکزگرا
در دوران شوقی افندی، تمرکز زیادی بر ساختارهای اداری و بوروکراتیک جامعه بهائی قرار گرفت. تشکیل محافل روحانی وبیتالعدل، هرچند هدفمند بود، اما به مرور زمان به ایجاد یک ساختار سلسله مراتبی و تمرکزگرا منجر شد. این ساختار در عمل باعثشد که تصمیمگیریها بیشتر از بالا به پایین صورت گیرد و نقش افراد در پایگاههای پایینتر این سلسله مراتب کمتر شود. منتقدانمعتقدند که این رویکرد با روح اولیه بهائیت که بر مشارکت و عدم تمرکز تأکید داشت، در تناقض بود.
4. تأکید بر تبلیغ به جای خدمت اجتماعی
در حالی که تعالیم بهائی بر اهمیت خدمت به جامعه و رفع مشکلات اجتماعیتأکید دارد، در دوران شوقی افندی تمرکز اصلی بهسمت تبلیغ جهانی و گسترش تعداد پیروانمعطوف شد. هرچند تبلیغ بخشی از اهداف بهائیت است، اما این رویکرد باعث شد کهبرخی از برنامهها و فعالیتهای اجتماعی که میتوانست تأثیر مثبتتری بر جامعه جهانی داشته باشد، کمتر مورد توجه قرار گیرد. اینتغییر اولویت، بهنوعی باعث دور شدن از برخی از آرمانهای اجتماعی و بشردوستانه اولیه بهائیت شد.
5. مشکل در جانشینی پس از مرگ شوقی افندی
شوقی افندی در سال 1957 درگذشت و چون هیچ وصیتنامه یا جانشینی برای خود تعیین نکرده بود، جامعه بهائی با بحرانجانشینیمواجه شد. این موضوع نشاندهنده مشکل در سیستم رهبری متمرکز بود که در طول حیات وی شکل گرفته بود. اینبحران منجر به بحث و جدلهای زیادی در میان بهائیان شد و نهایتاً تصمیم گرفته شد که بیتالعدل مسئولیت رهبری جامعه را بر عهدهبگیرد. این اتفاق نشان داد که تمرکز بیش از حد قدرت در دست یک نفر، میتواند پس از مرگ او، مشکلات بزرگی برای سازمان ایجادکند.
—شوقی افندی،عبدالبها،بهائیت،تناقض
به طور کلی، تلاشهای شوقی افندی در حالی که با هدف سازماندهی و گسترش بهائیت انجام شد، پیامدهای منفی مهمی نیز برای اینجامعه به همراه داشت. ایجاد شکاف داخلی، محدود شدن تحقیق آزاد، شکلگیری ساختار بوروکراتیک، تغییر اولویت از خدمت اجتماعیبه تبلیغ، و مشکل جانشینی پس از مرگ او، از جمله ضررهایی بودند که به گفته منتقدان، به جامعه بهائی وارد شد. این مسائل به طورکلی وحدت، پویایی فکری، و ارتباط جامعه بهائی با اصول اولیه خود را تحت تأثیر قرار داد.