بهائیت از زمان پیدایش تاکنون کمتر از ۱۷۰ سال سابقه دارد. این فرقه توسط حسینعلی نوری تاسیس شد و با دو رهبری بعدی آن یعنی عباس افندی(عبدالهاء) و شوقی افندی ادامه یافت. این فرقه تا به حال بدون پشتیبانی خارجی هیچگاه فعال نبوده است و به ترتیب روسیه، انگلیس، اسرائیل و آمریکا در این مدت از این فرقه حمایت کرده اند ایجاد ادیان و فرقه های ساختگی یکی از ترفندهای مرسوم دولتهای استعمارگر برای به انحراف کشیدن جریان صحیح دین داری است.
در حقیقت هدف کلی این بوده است که فرقه های ساختگی در نهایت جایگزین ادیان الهی شوند یا دست کم چهره ادیان الهی را مشوش سازند.
بهائیت نیز از همین مقوله است که اکنون به بررسی مختصر این فرقه ضاله می پردازیم.
به پیروان میرزا حسین علی ،نوری معروف به بهاء الله بهائی و به مسلک آنها بهائیت گفته میشود.
بهائیت، مولود بابیت است و بابیت مولود شیخیه سازندگان این مسلک آن را با بخش امامت شیعه پیوند زدند؛ بدین صورت که در عصر فتحعلی شاه که بین ایران و روسیه جنگ های سختی در گرفت مردم از جنگهای طولانی و فرسایشی خسته و افسرده شده بودند و به دنبال پایگاه معنوی میگشتند در واقع حالتی پیش آمده بود که همه انتظار فرج امام زمان (عج) را میکشیدند تا ملت ایران را از ظلم روسیه نجات دهد.
شیخ احمد احسایی با سوء استفاده از این فرصت همواره از امام زمان (عج) و ظهور او صحبت کرده و به آن حضرت اظهار نزدیکی میکرد عده ای به او گرویدند و به جای پناهگاه حقیقی به پناهگاه کاذب روی آورده جذب او شدند و بهائیت از همین جا آغاز شد.
ميرزا حسين على نورى (بهاء الله)
الف) زندگی نامه
مؤسس و سردسته فرقه بهائیت میرزا حسین علی نوری ملقب به بهاء الله است.
او در شب دوم محرم سال ۱۲۳۳ هـ ق (۱۲) نوامبر ۱۸۱۷ میلادی در تهران به دنیا آمد و چون پدرش میرزا عباس نوری معروف به میرزا ،بزرگ از منشیان و مستوفیان زمان محمد شاه قاجار بود در کودکی به خواندن و نوشتن مشغول شد. گرچه برخی از بهائیان میکوشند بهاءالله را امی (درس نخوانده) معرفی کنند اما مدارکی از منابع بهائی در دست است که خلاف این ادعا را ثابت میکند.
دلایل امی نبودن حسین علی بهاء
محمد علی فیضی (مبلغ بهائی درباره حسین علی بهاء می نویسد: «از قرار معلوم شتن و خواندن را نزد پدر و بستگان خود آموخته است.
از همه صریح تر نقل میرزا اسدالله مازندرانی ملقب به فاضل مازندرانی است که ره درس خواندن باب و بهاء مینویسد:
چون تلمّذ سید باب به صغر سن در مکتب شیراز نزد معلمی کامل به وضع و مقدار در خور آن ایام مسلّم در تاریخ و حضور چندی در محضر درس حاجی سید کاظم رشتی به کربلا در ایام شباب نیز مصرح در کلمات خودشان است و آثار خطی به غایت زیبایشان در دسترس عموم می باشد.
مرادشان از امیت درس (ناخواندگی این است که تحصیلات علمیه به ترتیب و تدرج از مقدمات به درجات عالیه – مانند شیخ احسایی و سید رشتی و علمای اصحابشان و غیرهم از علما – ننمودند…. و نسبت به شخص حسینعلی نوری بهاء الله نیز تقریباً همین نحو است و خطوط ایشان و اخوانشان گواهی میدهد که زیبایی خط والد تقریباً به آنان نیز رسید ولی در تحصیل عربی مختصر و همان اندازه عرفان های شیخی که شخص نقطه یعنی علی محمد (باب در آن بودند هم قدم نگذاشتند و لحن آثارشان به مذاق اشراقیین و رواقیین و امثالهم نزدیکتر است تا به شیخیین (شیخیها) والد ایشان را شخص عارف مشرب، اما نه عالم میدانستند.
،بنابراین میرزا حسین علی ،بهاء الله در خانه پدری خواندن و نوشتن و مقدمات عربی را آموخته و به سبب همنشینی با حکیمان و صوفیانی که با پدرش مراوده داشتند، در حد توان خود توشه ای از کالای آنها اندوخته بود.
خواهر وی عزیه خانم که از مخالفان دعاوی حسین علی به شمار می رفت در رساله ای به نام تنبیه النائمين به این حقیقت اشاره کرده است وی در آن ،کتاب خطاب به عباس عبدالبهاء (پسر بهاء) درباره میرزا حسین علی نوری مینویسد:
جناب میرزا ابوی که از بدایت عمر که به حد بلوغ رسید، به واسطه فراهم بودن اسباب و گردآمدن اصحاب اشتغال به درس و اهتمام به مشق داشته، آنی خود را از تحصیل مقدمات فارغ نمی.گذاشته پس از تحصیل مقدمات عربیت و ادبیت به علم حکمت و مطالب عرفان مایل گردیده که به فواید این دو نایل آیند، چنان که اغلب روز و شب ایشان به معاشرت حکمای ذیشان و مجالست عرفا و درویشان مشغول بود.»
و هم نشینی حسین علی نوری (بهاءالله)با صوفیان بهره گیری وی از مجالس آنها، موضوعی نیست که تنها خواهرش بدان گواهی داده باشد بلکه در تواریخ بهائی نیز نشانه های صریحی از این امر را می توان دید چنان که آیتی به نقل از منشآت ابوالفضل گلپایگانی، به حضور حسین علی بهاء در مجلس درس میرزا نظر علی قزوینی، از صوفیان به نام آن روزگار، اشاره کرده است.
بدین سان حسین علی نوری که بعدها به بهاء الله ملقب شد، ایام جوانی را سپری می کرد تا آن که در ۲۷ سالگی ندای بابی گری علی محمد شیرازی بدو رسید. بنابر گفته آیتی: «چون سن مبارکش به بیست و هفت سالگی رسید ندای نقطه اولی از شیراز بلند شد و به مجرد استماع نداء تصدیق فرمود و به تبلیغ دیگران و نصرت امر نقطه بیان قیامی شایان فرمود… و باب مکاتبه بین باب و بهاءالله مفتوح شد».
توطئه بدشت
اولین واقعه ای که میرزا حسین علی ،بهاءالله در ایجاد آن نقش فعالی داشت واقعه بدشت بود. بدشت محل خوش آب و هوایی است بین ،شاهرود خراسان و مازندران و نزدیک محلی است که آن را هزار جریب میگویند. هدف بابی ها از گردهمایی در این محل برنامه ریزی و تهیه نقشه آزادی باب از زندان در ماکو و چهریق) و تغییر دادن احکام اسلامی و تکالیف دینی بود که در نهایت بابیان دین اسلام را نسخ کردند. قرة العين جزء اصلی ترین مهره ها بودند.
در این حادثه، سه نفر از بابیان میرزا حسین علی بهاء، محمد علی قدوس بارفروش و قرة العین جزء اصلی ترین مهره ها بودند.
اشراق خاوری این واقعه را این گونه گزارش می دهد:اول تابستان بود حضرت بهاء الله سه باغ اجاره کردند؛ یکی مخصوص قدوس دیگری مختص حضرت طاهره و همراهانش و باغ سوم را برای خودشان اختصاص دادند مؤمنین که در بدشت حاضر بودند به هشتاد و یک نفر بالغ بود.
تمام این جمعیت در دوره توقفشان در بدشت میهمان حضرت بهاء الله بودند.
حضرت بهاءالله هر روز لوحی به میرزا سلیمان نوری می دادند که در جمع احبا بخواند. هر یک از اصحاب در بدشت به اسم تازه ای موسوم شدند؛ از جمله خود هیکل مبارک به اسم بهاء و آخرین حروف حی به نام قدوس و جناب قرة العين به طاهره مشتهر گشتند برای هر یک از یاران ،بدشت از قلم مبارک حضرت اعلی توقیعی صادر شد و اسم تازه هر یک در صدر توقیع مرقوم شده بود.
بعضی از نفوس که پابست تقالید قدیمه بودند از حضرت طاهره به حضور مبارک حضرت اعلی شکایت کردند که مراعات تقالید قدیمه را نمیفرماید حضرت اعلی در ضمن توقیعی در جواب آنها فرمودند درباره کسی که لسان عظمت او را طاهره نامیده من چه میتوانم بگویم.
باری در ایام اجتماع یاران در بدشت هر روز یکی از تقالید قدیمه الغا میشد یاران نمی دانستند که این تغییرات از طرف کیست و این اسامی به اشخاص از طرف چه شخصی داده میشود هر یک را گمان به کسی می.رفت معدودی هم در آن ایام به مقام حضرت بهاء الله (حسینعلی نوری)عارف بودند و میدانستند که آن حضرت است که مصدر جمیع این تغییرات است و آن بزرگوار است که بدون خوف و بیم این اوامر را صادر میفرماید شیخ ابوتراب از جمله اشخاصی بود که از جریانات احوال در بدشت مطلع بود.
روزی چنین حکایت کرد و گفت در ایام اجتماع ،بدشت حضرت بهاءالله را یک روز نقاهتی دست داد و ملازم بستر شدند جناب قدوس به عیادت آمدند و در طرف راست حضرت بهاء الله نشستند بقیه ی یاران نیز تدریجاً در محضر مبارک مجتمع شدند ناگهان حضرت طاهره بدون حجاب با آرایش و زینت به مجلس ورود فرمود. حاضرین که چنین دیدند گرفتار دهشت شدید گشتند همه حیران و سرگردان ایستاده بودند؛ زیرا آنچه را منتظر ،نبودند میدیدند. اینها خیال منادیان تاریکی می کردند که دیدن حضرت طاهره بدون حجاب، محال و ملاحظه اندام و مشاهده سایه آن حضرت هم جایز نیست؛ زیرا معتقد بودند که حضرت طاهره مظهر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام است و آن بزرگوار را رمز عصمت و طهارت میشمردند.
حضرت طاهره با نهایت سکون و وقار در طرف راست جناب مضطرب دهشت در چهره پدیدار بود همه قدوس نشستند. حضار را آثار خوف و و پریشان بودند. خشم و غضب از طرفی و ترس و وحشت از طرف دیگر بر آنها احاطه داشت؛ زیرا حضرت طاهره را بی حجاب در مقابل خود می دیدند. بعضی از حاضرین به قدری مضطرب شدند که وصف ندارد. عبدالخالق اصفهانی که از جمله حاضرین بود، از مشاهده آن حال با دست خود گلوی خویش را برید و از مقابل حضرت طاهره فرار کرد و فریاد زنان دور شد چند نفر دیگر نیز از این امتحان بیرون نیامدند و از امر تبری کرده به عقیده سابق خود برگشتند. عده زیادی که روبه روی حضرت طاهره ایستاده بودند مبهوت و حیران شده بودند و نمی دانستند چه بکنند.
جناب قدوس در جای خود نشسته بود و شمشیر برهنه در دست داشتند و آثار خشم و غضب در رخسارشان آشکار [بود] و چنان مینمود که فرصتی میطلبند تا حضرت طاهره را به یک ضربت شمشیر مقتول سازند اما جناب طاهره ابداً اعتنایی نداشت گاهی حضرت طاهره از اطاعت جناب قدوس سرپیچی میفرمودند و میگفتند من قدوس را به منزله شاگرد خودم میدانم حضرت باب ایشان را فرستادند تا من به تعلیم وتهذیب شان بپردازم و نسبت به او نظر دیگری ندارم. قدوس هم از طرف دیگر میفرمودند: طاهره در این امور راه خطا می پیماید و پیروان او نیز از جاده صواب برکنار و دورند این محاجه و گفت و گو چند روز در بین جناب قدوس و طاهره ادامه داشت.
بالاخره حضرت بهاء الله اصلاح فی مابین فرمودند مناقشات زایل شد و انظار جمیع، متوجه قیام به خدمت امر الهی گردید.
از اجتماع یاران در بدشت، مقصود اصلی که اعلاناستقلال امر مبارک و آغاز نظام جدید بود حاصل شد آن روز به منزله نفخ صور بود و احکام و قواعد جدیده اعلان گشت
توطئه حمله بابیان به ناصرالدین شاه
بعد از اعدام باب به دستور ناصرالدین شاه پیروان باب که در رأس آنها میرزا حسین علی نوری بهاءالله قرار داشت نقشه کشتن شاه را پی ریزی کردند. طراح نقشه بنا به گفته عزیه خانم در کتاب تنبيه النائمین میرزا حسین علی بوده است.
روزی چند نفر بابی متعصب به رهبری محمد صادق ،تبریزی با ششلول و قداره به ناصرالدین شاه حمله ور شده و او را مجروح کردند ولی موفق به کشتن شاه نشدند و وی از این سوء قصد جان سالم به در برد در پی این جریان ناصرالدین شاه دستور دستگیری بابیان از جمله میرزا حسین علی را صادر کرد میرزا حسین علی روابط خوبی با سفارت روس داشت از این رو هنگامی که از دستگیری برخی از بابیان باخبر شد به سفارت روس رفته از آنها کمک خواست.
این درخواست با استقبال اعضای سفارت روبه رو شد و با آن که وی از سران توطئه نافرجام علیه شاه به شمار می آمد، با دخالت و حمایت بی دریغ ،روس از اعدام جان سالم به در برد و پس از چند ماه زندانی بودن آزاد شد.
نبیل زرندی مینویسد:جمعی از خادمین حاجی علیخان حاجب الدوله حضرت بهاءالله را شناختند و او را از توقف حضرت بهاءالله در منزل منشی سفارت روس آگاه ساختند. حاجب الدوله فوراً مراتب را به عرض شاه رسانید رؤسای دربار از ورود حضرت بهاءالله به جوار اردوی شاه به هراس و تعجب .افتادند ناصرالدین شاه هم بی اندازه متعجب شدکه چگونه شخص متهم به این گونه تهمت ،بزرگی جرات کرده خود را در معرض انظار قرار دهد و فوراً مأموری فرستاد تا حضرت بهاءالله را از سفارت روس تحویل گرفته، به نزد شاه بیاورد. سفیر روس از تسلیم حضرت بهاءالله به مأمور شاه امتناع ورزید و به آن حضرت گفت که به منزل صدر اعظم بروید و کاغذی به صدر اعظم نوشت که باید حضرت بهاء الله را از طرف من پذیرایی کنی و در حفظ این امانت بسیار کوشش نمایی و اگر آسیبی به بهاءالله برسد و حادثه ای رخ دهد، شخص تو مسئول سفارت روس خواهی بود.
میرزا آقاخان با آن که نسبت به حضرت بهاءالله ابراز مساعدت می نمود در این واقعه از خوف جـان و بـیـم زوال ریاست و مقام، از مساعدت خودداری نمود وقتی که حضرت بهاءالله از زرگنده عازم شدند، دختر سفیر روس از مخاطراتی که حضرت بهاءالله را تهدید می کرد،چنان پریشان خاطر بود که اشک از چشمش میریخت و پدر خود را مخاطب ساخته گفت ای پدر اگر نتوانی این مهمان خود را از خطر برهانی و محافظت کنی، نتیجه این ریاست و قدرت تو چه خواهد بود سفیر روس که بی نهایت دختر خود را دوست میداشت از گریه او متأثر شده و به او قول داد که در حفظ حضرت بهاء الله، سعی بلیغ مبذول دارد.
هنگامی که سید باب کشته شد بر اساس وصیت او ميرزا يحيى صبح ازل برادر میرزا یحیی جانشین او شد و همه بابیان از جمله خود حسين على بهاء، وی را به عنوان رهبر و جانشین پذیرفتند. دست خط باب به صبح ازل در اول کتاب قسمتی از الواح خطی ،باب گردآوری شده است که بخشی از آن چنین است:
الله اكبر تكبيراً كبيراً هذا كتاب من عند الله المهيمن القيوم، إلي الله المهيمن القيوم. قل كل من الله مبدؤن. قل كلّ إلى الله يعودون هذا كتاب من علي قبل نبيل ذكر الله للعالمين الى من يعدل اسمه اسم الوحيد… قل كل من نقطةالبيان ليبدون ان يا اسم الوحيد فاحفظ ما نزل فى البيان و امر به فانک لصراط حق عظيم….
این کتاب از خدای مهیمن قیوم است علی محمد شیرازی به سوی خدای مهیمن قیوم صبح ازل بگو همه آغازها از خداست بگو بازگشت همه به خداست.
این کتابی است از علی قبل نبیل ذکر کرده است خداوند برای جهانیان به سوی آن کس که اسمش مطابق است با نام وحید بگو همه از نقطه بیان آغاز میشوند. به درستی که ای هم نام وحید پس حافظ باشی بر آنچه که نازل شده در بیان و امر کن بر آن به درستی که تو در راه حق بزرگ هستی
ناگفته نماند میرزا حسین علی که بعدها به بهاء الله ملقب شد حدود هیجده سال جزء پیروان برادرش (میرزا یحیی صبح ازل به شمار میآمد و به عنوان پیشکار ازل به وی خدمت میکرد.
فرار سران بابی از ایران به عراق
منابع موثق درباره وقایع بابیه، اتفاق نظر دارند که صبح ازل در ایام بابی گیری، در نور مازندران به سر می برد و با لباس درویشی و عصا و کشکول، از مرز ایران خارج و در اواخر سال ۱۲۶۸ هـ ق یا اوایل سال ۱۲۶۹ هـ ق به بغداد وارد شد. چهار ماه بعد از او برادرش بهاء الله میرزا حسین علی که از واقعه سوء قصد به ناصرالدین شاه تا آن وقت در تهران محبوس بود از زندان خلاص شد و او نیز به بغداد رفت. به تدریج بابیه از هر گوشه ایران بدانجا روی آورده بغداد را مرکز اصلی خود قرار دادند و تا سال ۱۳۷۹ هـ. ق، یعنی قریب ده سال در عراق عرب به سر بردند.
عبد البهاء نیز به این موضوع تصریح میکند و مینویسد: «میرزا یحیی در لباس ،تبدیل، گاهی در نواحی و ضواحی بغداد به جهت تستر به بعضی حرف مشغول و گاهی در نفس بغداد به لباس اعراب به سر میبرد.
بعد از آنکه حسین علی نوری از ایران به بغداد تبعید شد پس از یک سال اقامت در آنجا بنا به دلایل مختلفی آثار مخالفت وی با میرزا یحیی صبح ازل آشکار شد. به سبب این ،اختلافات وی بدون اطلاع به سوی کوههای سلیمانیه حرکت کرد. در کتاب هشت بهشت در این باره چنین آمده است
در اواخر اوقات اقامت حضرات در بغداد کم کم بعضی آثار تجدد و مساهله در وجنات احوال بهاء مشهود گشت. بعضی از قدماء بابیه از قبیل ملا جعفر نراقی، ملا رجب بخش
على قاهر حاج سید محمد اصفهانی… و غیرهم از مشاهده این احوال مضطرب گشته، بهاء را تهدید نمودند و به درجه ای بر او سخت گرفتند که وی قهر کرده از بغداد بیرون رفت و قریب دو سال در کوههای اطراف سلیمانیه به سر برد و در این مدت مقر وی معلوم بابیان نبود وقتی که بالاخره فهمیدند کجاست صبح ازل در نامه ای از او خواهش کرد به بغداد برگردد او نیز اطاعت کرده مراجعت نمود
عباس افندی ،عبدالبهاء در این باره میگوید و قریب دو سال در کردستان عثمانی اکثر اوقات در محلی دور از آبادی در کوه مسمی به سر گلو منزل داشت. گاه گاهی نادراً به سلیمانیه تردد داشت.»
شوقی افندی در شرح احوال پیروان باب در عراق چنین آورده است: شب هنگام که ظلام دیجور پرده بر اعمال منفور آنها می کشد دستار از سر زوار متمکن برداشته کفشهای آنها را سرقت نمایند و از حرم مطهر حضرت سيد الشهداء شمع ها و صحائف را بردارند و جامهای آب را از سقاخانه ها بربایند.»
آنها به گفته حسین علی بهاء روز عاشورا در شهر مقدس کربلا به جشن و پایکوبی می پرداختند. این اعمال بی شرمانه آن گروه چنان خشم مردم را برانگیخت که بابیان جرأت عبور از کوچه ها و حضور در محافل را نداشتند این رفتارهای زشت بابیان باعث شد تا حکومت عثمانی در سال ۱۲۸۰ هـ ق آنان را از عراق به استامبول تبعید کند.
ادعای استقلال بهاء الله
پس از توافق سفیر ایران در بغداد با حکومت ،عثمانی مبنی بر اخراج بابیان از عراق به استامبول، بهاءالله در باغ نجیبیه بغداد که بعدها به باغ رضوان معروف شد، زمزمه ادعای «من يظهره اللهی را به گوش مریدان خود رساند.
علاءالدین جورابچی در این باره می نویسد: حضرت بهاءالله در سن ۴۶ سالگی در باغ نجیبیه بیرون شهر بغداد، خود را موعود بیان ” مــن يظهره الله” و موعــود هـمـه کتاب های آسمانی و ظهور کلی الهی خوانده و به پیروان حضرت نقطه بیان، اظهار و اعلان فرمود. از این رو، عید اعظم بهائیان در این هنگام است. در بهار سال ۱۸۶۳م، برابر با ۱۲۷۹ هـ. ق.» البته این ادعا علنی نبود تا زمانی که بابیان به اسلامبول تبعید شدند و از آنجا به ادرنه» از شهرهای ترکیه رفته در آن هنگام ادعای خود را آشکارا اعلام کرد و مدعی مقام «من يظهره اللهی» شد.
ادعای جانشینی
حسین علی (بهاءالله )برخلاف وصیت ،باب مبنی بر جانشینی یحیی صبح ازل، ادعای من يظهره اللهی کرد و خود را جانشین و موعود باب خواند و تلاش فراوانی در این باره انجام داد؛ به طوری که حتی کوشید برخی از آثاری که بر وصایت برادرش، صبح ازل دلالت داشت محو سازد.
بهائیان ادعا میکنند مسئله وصایات بی اساس است و بهاء الله با همدستی میرزا عبدالکریم قزوینی کاتب آن را ساخته اند و این کار به سبب مصالحی چند صورت گرفته است اما این سخنان با اقرار خود بهاء الله و نص صريح باب درباره جانشینی صبح ازل مخالفت دارد؛ چراکه بهاء الله در بازگشت خود از سلیمانیه، میرزا یحیی را مصدر امر معرفی کرده خود را موظف به اطاعت از او و پیروی از دستورات برادرش می داند. وی در اینباره می نویسد: باری تا آن که از نصدر امر حکم رجوع صادر شد لابداً تسلیم نمودم و راجع شدم .
به هر جهت وصایای باب نادیده گرفته شد و دعوا بر سر جانشینی باب، میان آنها بالا گرفت و به ایجاد چند دستگی بین بابیان انجامید.
عده ای از بابیان همچنان بر عقیده جانشینی صبح ازل باقی ماندند و ازلی نام گرفتند گروهی دیگر میرزا حسین علی نوری را وصی باب دانستند و خود را بهائی نامیدند.
و البته گروه های دیگری نیز شکل گرفتند؛ مانند پیروان میرزا اسد الله ،دیان، کـه دیـانی خوانده شدند و اطرافیان ملا محمد علی بارفروش که به قدوسی» معروف گردیدند. کار در این آشفته بازار به همین ها ختم نشد و به جز گروه هایی که نام بردیم، فرقه های دیگری با نام های قرة العینی بیانی و عیانی هم تشکیل شدند. اصلی ترین علت این تقسیمات زیاد در آن گروه اندک اختلاف بر سر جانشینی بعد از محمد علی باب بود.
در این هنگام کشمکشهای اصلی میان بهائیان و از لیان صورت می گرفت. میرزا یحیی (صبح ازل) بر اساس وصایای ،باب خود را جانشین او میدانست و برادرش میرزا حسین علی نوری (بهاء الله) هم ادعا میکرد که از زمان زندانی بودن در تهران (۱۲۶۹هـ ق) به مقام پیامبری رسیده است.
این اختلافها باعث جنگ و ناسزاگویی و حتی خونریزی بین دو طرف شد دو سوی این دعوا صبح ازل و حسین علی بهاء به خواند. او همچنین فاش کرد که همدیگر اهانتهای شدیدی کردند و حتی میرزا حسین علی برادر خود را حرام زاده صبح ازل به همسر دوم ،باب که هدیه معتمدالدوله بود تجاوز کرد و سپس وی را در اختیار مریدانش قرار داد.
وی می گوید: علت و سبب اعظم کدورت جمال ابهی از میرزا يحيى، والله الذي لا اله الا هو این بوده که در حرم نقطه اولى – روحى ماسوا فدا ـ تصرف نمود. با این که در کل کتب سماوی حرام است و بیشرمی او به مقامی رسیده که زوجات خود را در مکتوبات خود حرام نموده، مع ذلک دست تعدی و خیانت به حرم مظهر ملیک علام گشوده؛ فاف له و لوفائه و کاش به نفس خود قناعت مینمود، بلکه او را بعد از ارتکاب خود وقف مشرکین نمود.
در کتاب تنبيه النائمين، نوشته خواهر حسین علی بهاء آمده است که بهاءالله دختر خود را به صبح ازل پیشکش کرده است:
زمانی که والده آقا میرزا محمد علی برای بردن نوشته جات حضرت نقطه آمده بود حکایت کرد که روزی جناب بهاء یعنی آب بزرگوار آن نور چشم یعنی عباس افندی امر کردند که سلطان خانم ملقب به (بهیه همشیره آن نور چشم را لباس خانمی پوشانیدم و آرایش دادم فرمودند ببر» خدمت حضرت ثمره صبح ازل و از زبان من عرض کن که این کنیزی است سالها در دامن خود پرورده ام و به دست خویش تربیت کرده.ام اکنون برای خدمتکاری آن حضرت فرستاده ام که منت بر جان من گذاشته و او را به کنیزی قبول فرمایید. من هم او را برداشته خدمت حضرت بردم و ایشان مشغول به نوشتن بودند. پس از چندی سر برآوردند،
و نگاهی به جانب ما فرمودند من عرض کردم به آنچه مأمور بودم در جواب فرمودند که سلطان خانم فرزند من است و البته او را برگردانید؛ زیرا که الی کنون چنین حکمی جاری نشده ما مراجعت کردیم . من فرمایشات حضرت را به ایشان رسانیدم بعد از قدری ،مکث فرمودند باز بروید و از زبان من عرض کنید که او را برای کنیزی آقا میرزا احمد فرستادم استدعا دارم دست رد بر سینه من نگذارید باز خدمت حضرت رسیدم و گفتار ایشان را به عرض رسانیدم؛ فرمودند که او و میرزا احمد برای من یکسانند هر دو فرزند من هستند خدا راضی نیست که شما در این باب این قدر مبالغه و اصرار نمایید باز مراجعت کردم و فرمایشات حضرت را رسانیدم چیزی نفرموده سکون کردند.
در هر صورت دامنه اختلاف بین صبح ازل و بهاء الله بالا گرفت و هر یک به سلطان عثمانی نامه نوشته دیگری را عامل آشوب و اغتشاش معرفی میکرد. یکی ازاین نامه ها نامه ای است که حسین علی نوری (بهاء الله)به سلطان وقت عثمانی می نویسد و می گوید:
عرض این بنده در خدمت وزیر اکرم افخم – دام ظله المتعالى ـ آن که سنه قبل که سید محمد اصفهانی به اسلامبول ،رفته، آقاجان بک و حاجی محمد نورس را دیده، به وعده های زیاد فریب داده و بعد از آمدن سید محمد به ادرنه حاجی محمد نورس و عصمت افندی نامی نیز به ادرنه آمدند و نزد یحیی و سید محمد رفته و بعد دایره ای که مشتمل بر فتنه و فساد بود درست کرده و به حاجی محمد نورس و عصمت افندی داده اند که به ناس .بنمایید از جمله حاجی محمد نورس در ادرنه به شخصی آن دایره را داده بود که به نظر مبارک رسید.
بعد آن دو نفر مراجعت به اسلامبول نموده و به هرکس وعده ها دادند و نوشته ای از یحیی برده و داده اند در وعده هایشان این که در فلان تاریخ میرزا یحیی خروج خواهد کرد و چنین محبتها به شما خواهد نمود و به این مزخرفات چند نفری که ثبت اسامیشان تقویم شد با خود متحد نموده تا آن که جسارتشان کم کم زیاد شد.
از قراری که مذکور شد چند مکاتیب فتنه آمیز نوشته در خانه ها انداخته اند. حال از باب حکومت در جست وجوی کاتب مکاتیب افتاده اند و از بستگان بنده هم سؤال نموده اند توقع بنده این است که این فقره به کمال دقت تجسس شود و از نفوسی که ثبت اسامیشان تقویم شد تحقیق بفرمایید تا معلوم شود که منشأ این فسادها کیست و به کرات و مرات عرض شد که این سید محمد و یحیی مقصودی به جز فساد ندارند. حال واضح شد به اندک تفتیش ظاهر می شود و در این مدت بنده به احدی از اهالی این مملکت مکتوبی ننوشتم و معاشرت نجسته ام.
تفحص بفرمایید تا معلوم شود صدق از کذب .باقی امرکم الاشرف الاعلی؛ مطاع حسین علی.
اما این نامه نگاری ها اوضاع را آرام نکرد. سرانجام به سبب اختلافات، سلطان عبدالعزیز، حاکم دولت عثمانی فرمان تبعید این دو برادر را صادر کرد و میرزا بهاء بـا اصحابش به قلعه عکا در فلسطین و میرزا یحیی صبح ازل با اصحابش به قبرس (ماغوسا) تبعید شدند.
یحیی صبح ازل برادر ناتنی بهاء الله بود. او در سال ۱۲۴۷ هـ ق (۱۸۳۰) م) در تهران به دنیا آمد وی سیزده سال از بهاء الله کوچک تر بود و هنگام ادعای بابیت علی محمد در شیراز چهارده ساله بود.
ب )آثار
برخی از آثار بهاء الله عبارتند از:
کتاب ایقان
کلمات مكنونه به فارسی و عربی؛
هفت وادی و چهار وادی؛
جواهر الاسرار؛
مثنوی بهاء الله؛
بدیع؛
مبین؛
اقدس
اشراقات
اقتدارات؛
لوح ابن ذئب؛
الواح فارسی و عربی، ادعیه ی محبوب؛
لوح ملوک، لوح مقصود؛
کلمات مكنونه؛
صورت نمازها و ادعیه و مناجاتهای عربی
ج) وفات
بهاء الله پس از تبعید به عکا در فلسطین تا آخر عمر آنجا بود. وی در روز دوم ذیقعده سال ۱۳۰۹ هـ. ق، شب شنبه پس از بیست شبانه روز تب از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد. امروزه این مکان قبله بهائیان است.
میرزا یحیی صبح ازل
او پس از تبعید به ماغوسا تا آخر عمر در ۳ آنجا ماند و روز شنبه یازدهم جمادی الاول ۱۳۳۰ ه ق در ۸۲ سالگی درگذشت و جانشینی برای خود تعیین نکرد. از لیان بعد از مدتی رو به زوال گذاشته، از بین رفتند و پیروان او ازلی نام گرفتند. یحیی صبح ازل به القاب «ثمره»، «وحيد» و «مرآت» معروف بود. برخی از آثار وی عبارتند از:
متمم بیان؛
مستيقظ؛
مجمل بديع؛
رساله ی نور؛
لئالی و مجالی
مرآت البيان؛
رساله ی ذهبیه
کتاب حیات
ديوان الازل؛
كتاب واحد؛
آثار الازليه
اسماء كل شي؛
تفسير الهاء؛
نغمات الروح. “
(الف) زندگی نامه
عباس افندی ملقب به عبدالبهاء،
در پنجم جمادی الاول سال ۱۲۶۰ ه ق (۲۳) مه ۱۸۴۴م در تهران و در محله دروازه شمیران که اکنون به نام پامنار مشهور است، به دنیا آمد. عباس افندی که در میان بهائیان به غصن اعظم و عبدالبهاء شهرت دارد، پسر ارشد میرزا حسین علی نوری معروف به بهاء الله است. مادرش آسیه (ملقب به ام الكائنات ،نوابه، ورقه عليا)، دختر میرزا اسماعیل ،بالرودی، اولین زن بهاء الله بودهاست. وی در تاریخ ۱۲۵۱ هـ ق (۱۸۳۵م) با بهاء الله ازدواج کرد و سومین فرزند حاصل از این ازدواج عبدالبهاء .است عباس افندی (عبدالبهاء)در زمان حیات پدر، ملقب به غصن اعظم بود و پس از فوت پدرش به عبدالبهاء شهرت یافت.
در سال ۱۳۰۹هـق (۱۸۹۲م) که میرزا حسین علی بهاء در گذشت بین سه برادر که فرزندان مهد علیا، زن دوم ميرزا حسین علی بودند با برادر صلبی ،شان عباس افندی، بر سر ریاست و پیشوایی نزاع در گرفت و سرانجام میرزا عباس جانشین شد. وی در بیت عبود در قلعه عکا با فاطمه دختر میرزا محمد علی نهری اصفهانی که به منیره خانم معروف شد، ازدواج کرد.
ب) آثار عبدالهاء
۱- رساله سیاسیه (فارسی)؛
۲- مقاله شخصی سیاح تاریخ) دوره اول امر بهائی (فارسی)؛
کتاب مدنیه در) سیاست مدن) (فارسی)؛
۴- کتاب مفاوضات در بردارنده) رسائل مهم و فلسفه روحانی و تفسیر ؛
کتاب مکاتیب در چهار جلد در بردارنده ی الواح به فارسی و عربی)؛
۶- تذكرة الوفا دربردارنده شرح احوال نفوس زکیه)؛
— مجموعه مناجاتها به فارسی
— مجموعه مناجاتها به عربی
۹ – جواب نامه جمعیت لاهای برای اجرای صلح (عمومی)
۱۰- درارى الملكوت الواح به افتخار اطفال شرق و غرب)؛
-۱۱ – جواب پروفسور دکتر فورل؛
۱۲ – خطابات مبارکه در دو جلد به فارسی و عربی)؛
۱۳ – مجموعه الواح به زبان آذری
۱۴- لوح امریک؛
۱۵ – الواح وصایای مبارکه وصیت نامه).
آثار عبدالبهاء را میتوان این گونه دسته بندی کرد
۱. آثاری نظیر مفاوضات، تذكرة الوفا، مکاتیب برای جامعه بهائی. مفاوضات، پاسخ به پرسشهای خانمی آمریکایی درباره تاریخ ادیان و مباحث فلسفی، تاریخی و علمی است. تذكرة الوفا شرح حال برخی از بهائیان است و مکاتیب نامه هایی است که عبدالبهاء (عباس افندی)در آنها به پرسشهای بهائیان پاسخ داده و آنها را راهنمایی کرده است.
. آثاری نظیر رساله مدنیه، رساله سياسه و مقاله شخص سیاح، بدون امضای عبد البهاء منتشر شده است.
. مقاله اصلی رساله مدنیه که عبدالبهاء آن را به دستور بهاء الله و در سال ۱۸۷۵م نوشت.
ج) وفات:
عبدالبهاء در ۲۷ ربیع الاول سال ۱۳۴۰ هـ ق (۲۸) نوامبر سال ۱۹۲۱م) در حیفا و در هشتاد سالگی درگذشت مقبره او در کوه کرمل قرار دارد.
(الف) زندگی نامه
شوقی افندی ملقب به شوقی ربانی نوه ی ارشد عبدالبهاء .است نام مادرش ضیاییه و نام پدرش میرزا هادی افنان شیرازی است. او در ۲۷ رمضان ۱۳۱۴ هـ ق (۱۲) اسفند ۱۲۷۵ ش و سوم مارچ (۱۸۹۶م) در بیت عبدالله پاشا واقع در عکا به دنیا آمد.
تحصیلات شوقی افندی
شوقی افندی تحصیلات رسمی داشت و در دانشگاه آمریکایی بیروت درس خوانده و از تحصیل کرده های انگلستان و از دانش آموختگان دانشگاه آکسفورد بود. شوقی افندی در ۲۵ سالگی در پی مرگ عبدالبهاء، تحصیل را نیمه تمام رها کرده و به عکا برگشت زیرا عبدالبهاء وی را به جانشینی خود انتخاب کرد. شوقی افندی خود چنین می گوید: «ای یاران و افنان سدره ی مبارکه و ایادی امر الله یعنی شوقی توجه نمایید زیرا اغصان و افنان ایادی امر الله و احباء الله مهربان بعد از مفقودی این مظلوم، باید اغصان و امر الله و احبای جمال ابهی توجه به فرع دو سدره آیت الله غصن ممتاز و ولی امر الله، مرجع جميع است و مبین آیات الله و من بعد بكرا بعد بكر خواهد بود. عبدالبهاء مقرر کرده بود
که ریاست بهائیان پس از شوقی در فرزندان ذکور او ادامه یابد، ولی چون شوقی عقیم بود و فرزندی نداشت این پیشگویی عبدالبهاء نیز عملی نشد.
شوقی افندی نقش به سزایی در گسترش بهائیت ،داشت طراحی و اجرای نقشه ده ساله، مهاجرت بهائیان به نقاط مختلف جهان گسترش تشکیلات اداری بهائیت – که این فرایند، به ویژه در دهه شصت میلادی در اروپا و آمریکا سرعت بیشتری گرفت – و تکمیل معابد بهائی (مشرق الاذکار در گوشه و کنار دنیا از کارهای اوست تشکیلات بهائی که شوقی افندی آن را نظم اداری امر الله نامید زیر نظر مرکز اداری و روحانی بهائیان واقع در شهر حیفا در اسرائیل) – که به بیت العدل اعظم معروف است ـ اداره می شود.
در زمان حیات شوقی افندی حکومت اسرائیل در فلسطین اشغالی تأسیس شد.
شوقی از تأسیس این دولت حمایت و مراتب دوستی بهائیان را به رئیس جمهور اسرائیل ابلاغ کرد.
از اتفاقات زمان ریاست ،شوقی جدایی مبلغان برجسته بهائیت از این فرقه و بازگشت به دامان پر مهر اسلام است؛ از جمله فضل الله مهتدى (كاتب عبدالبهاء)، حسن نیکو و میرزا عبدالحسین ،آیتی متخلص به آواره از مبلغان برجسته بهائی). شوقی در ۱۳ آبان ۱۳۳۶ش چهارم) نوامبر (۱۹۵۷م در شصت سالگی در لندن در گذشت.
آثار شوقی افندی
برخی از آثار شوقی افندی عبارتند از:
.۱ کتاب نظم بدیع هفت رساله به انگلیسی)؛
.۲ کتاب نظم اداری (انگلیسی)؛
.۳ قرن بدیع به انگلیسی در چهار جلد؛
بخش اول تاریخچه
۷۱
توقیعات مبارکه در شش جلد به فارسی)؛
ظهور عدل الهی (انگلیسی)؛
و لوح قرن (فارسی)؛
دور بهائی (انگلیسی)؛
ترجمه تاریخ نبیل زرندی (انگلیسی)؛
مطالع الانوار (عربی)؛
۱۰. روز موعود (انگلیسی)؛
۱۱. نظامات بھائی؛
منابع
احمد یزدانی، نظر اجمالی در دیانت بهایی
منادیان تاریکی
دانشنامه جهان اسلام
وقایع و تقویم تاریخ در تقویم بهایی
محمدعلی فیضی، حیات بهائی
میرزا یحیی صبح ازل مستیقظ
اعتمادالسلطنه، فتنه باب
فضل الله مهتدی،صبحی، خاطرات انحطاط و سقوط
اشراق خاوری، مائده اسمانی
حسین علی نوری، بدیع