سال هاست اقلیتها یا نحله های مذهبی، با تظلم و اتکا به مؤلفه هایی از قبیل آزادی عقیده، نظر سازمانها و نهادهای بین المللی را به خود جلب نموده و به ظرفیت و امکان ویژه ای برای بدخواهان و مهاجمان تبدیل شده اند. نهادهایی که بدون در نظر گرفتن ماهیت نحله های مدعی، آنها را در کشورهای مورد نظر خود حمایت می کنند تا از امکاناتی که برایشان فراهم می کنند. بهره گیرند. می توان اذعان داشت که در حال حاضر خدمات رسانی به سازمان های بین المللی و ادعای تظلم از برجسته ترین نقش و کارکرد فرقه ها به حساب می آید.
در میان فرق مختلف، بهائیت یکی از برجسته ترین نقشه های تسریع کننده را برای پیشبرد اهداف بیگانگان در کشور داشته است. این خوش خدمتی بهائیان، محدود به امروز و دیروز نیست، بلکه از زمان پیدایش آن ردپای این فرقه، در پیاده سازی اهداف بیگانگان برای تضعیف منافع ملی کشور ایران به چشم می خورد.
در حقیقت از میان فرقه های مخرب فعال در ایران، بهائیت به لحاظ انسجام سازمانی و ساختار تشکیلاتی یکی از منسجم ترین سازمان های مخربی است که با سابقه تشکیل قریب به دو قرن و با همکاری مشترک دو کنسولگری استعماری در ایران شکل گرفت این فرقه رفته رفته با تغییرات سازمانی، شکلی منحصر به فرد از تصلب و خشونت درون تشکیلاتی را در میان سایر فرقه های مخرب زنده جهان پدید آورد. تشکیلات مخوف بهائیت و دهلیزهای داخلی آن که به «عکا» و «حیفا»ی اسرائیل منتهی می شود، همواره به آسیب رسانی به منافع ملی ایران متعهد بوده و هستند. آسیب رساندن این فرقه به کشور ایران هر دو بعد درون مرزی و بین المللی را شامل می شود. مشمولیتی که از گذشته تا به امروز ادامه داشته است.
عداوت و دشمنی پیشینیان همین فرقه نسبت به ایران و ایرانی بود که باعث شد «امیرکبیر» برای کنترل اوضاع و مهار فجایع انسانی که بابیان در مناطقی از ایران پدید آوردند «علی محمد شیرازی» رهبر بابیت را محکوم کند. «حسینعلی نوری» (اولین سرکرده بهائیت) هم بعد از اعمال تروریستی مختلف محکوم شد اما با حمایت بیگانگان از زندان نجات یافته و نهایتاً در عکا مأمن گرفت. این تشکیلات پس از ارتباط ساختار یافته ای که با اسرائیل پیدا کرد، عملاً به یکی از ابزارهای بسیار حیاتی نظام سلطه تبدیل شد.
کمتر فرقه مخربی در جهان است که می تواند به بلندگوهای سازمان ملل دست یابد یا بتوان برای آن استفاده از ظرفیت رسانه دولتی انگلستان، حمایت رسمی وزیر خارجه آمریکا و نظایر آن را تصور کرد. در کشوری مثل آمریکا که تمام اعضای یک فرقه مسیحی به نام «دیویدیه» توسط پلیس زنده زنده در آتش سوزانده می شوند هزینه های سیاسی و اقتصادی این چنین برای یک فرقه کاملاً متصلب خارجی بحث برانگیز و قابل بررسی است. همین حمایت های همیشگی است که تردیدهای موجود در زمینه ارتباط سازمانی این تشکیلات را با مراکز امنیتی و اطلاعاتی خارجی تقویت می کند، اما به واقع چرا تشکیلاتی مثل بهائیت آنچنان در گفتمان مشترک اسرائیل، آمریکا و انگلستان جا باز می کند که آمار تولید اخبار در مورد این تشکیلات، حتی از بسیاری از موارد ملی آن کشورها نیز بیشتر می شود؟ پاسخ این سؤال به نقشی باز می گردد که بهائیت در جوامع هدف سه دولت متخاصم مذکور بازی می کند. نقشی که این تشکیلات سالهای سال برای آن تلاش کرده و آزموده شده است. یعنی نقشی که بهائیت در فرهنگ، سیاست و اقتصاد ایفا می کند.
غالباً هنگامی که در رسانه ها بر سر بهائیت بحث در می گیرد معطوف شدن ذهن مخاطبان به سمت انحرافات اعتقادی یا مفاسد اخلاقی و… آنها مانع از این می شود تا به مسئله مهم و مغفول مانده نقش عاملیت این سازمان در پروژه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی پرداخته شود در حالی که آنچه این فرقه را از سایر فرق مخرب موجود، متمایز ساخته و آن را به صورت یک سازمان تحت الحمایه این سه دولت درآورده است. نقش عاملیت آن در دستیابی به این گونه اهداف است. بهائیت به عنوان تشکیلاتی با ساختار غیر قابل انعطاف که کمتر نمودی از آن در بیرون از سازمان قابل مشاهده است. ظرفیت بی نظیری برای اقدامات خزنده و پنهان اجتماعی اقتصادی محسوب می شود. با توجهی ویژه به عملکرد این تشکیلات به خوبی می توان مشاهده کرد که در گرما گرم و هیاهوی بسیاری از جنجال های بین المللی علیه ایران که بعضاً به مصادره اموال یا اعمال تحریم ها علیه کشورمان انجامیده است، بهائیت به صورت همزمان دو نقش داخلی و خارجی را ایفا می کند.
در نقش خارجی این تشکیلات با معرفی خود به عنوان یک اقلیت دینی (!) تلاش در جلب افکار عمومی و نخبگان سیاسی، علیه ایران می نماید و در بسیاری از موارد سابقه این محدودیت خیالی را به دوران قاجار نیز می کشاند. این در حالی است که بهائیت و ریشه های آن در بابیت در ابتدای بروز خود با طراحی های قبلی سعی داشت علاوه بر تحریف آموزه مهدویت، چهره ای خشن از حکومت موعود ارائه کند و در بسیاری موارد با اقداماتی که روی «داعش» را نیز سفید می کند به تولید و اشاعه ترس می پرداخت. به عنوان نمونه می توان به نعل کویی به کف دست و پای افرادی که تسلیم فرقه نمی شدند و اخراج آنها از روستاها و شهرهایی که در مسیر آشوب ایشان قرار داشت. اشاره کرد. اینک اما در جایگاه طلبکار، به گونه ای دیگر به خصومت با ایران برخاسته و موجب تضییغاتی در مجامع بین المللی علیه کشور می گردد.
همچنان که در دولت های قبلی آمریکا «مایکل پومپئو»(۱) وزیر امور خارجه وقت آمریکا در کوران رابطه پرتنش با ایران و بحبوحه توقیف نفتکش انگلیسی، از نظر خود موضوعی در همان سطح استراتژیک را بهانه حمله به جامعه و حاکمیت ایران قرار می دهد. او از درماندگی فرقه مخرب بهائیت سخن گفت. فرقه ای که رهبران آن در عکای اسرائیل در طول تاریخ حیات ویرانگر خود، همواره به دشمنان قسم خورده ایران پناه برده اند. دیروز کنسول شوروی و انگلستان و امروز «نتانیاهو» و… اینک پمپئو در چنین بزنگاهی به یاد فرقه خانگی خود یعنی بهائیت می افتد، تکرار ماجرای همیشگی آن هاست. غائله های حقوقی و مناقشات رسانه ای موجود با کاتالیزور تضییع حقوق یک فرقه مخرب بیشتر می تواند افکار عمومی را علیه ایران تحریک کرده و کمک کننده ای باشد برای محدودیت های اقتصادی بیشتر و بحران های معیشتی درون جامعه. چرا که این بحران ها هدف غایی بهائیت، یعنی ضربه زدن به منافع ملی ایران را دنبال می کند. همان طور که امروز تشکیلات بهائی با تکیه بر حمایت غرب و بهره از ترفندهای حقوق بشری خواهان ادامه فعالیت های مخرب خود در کشور می باشد، گزارش های تاریخی مؤید ارتباط تنگاتنگ دولت آمریکا و رهبران جامعه بهایی است. حمایت آشکار آمریکا از بهائیت علاوه بر جنبه های آشکار آن، از همان گذشته به صورت سرّی پیگیری می شد که در استاد به جای مانده از سفارت آمریکا در ایران قابل ملاحظه است:
«ما از رابرت پرایور خواسته ایم از رهبران بهائیت بپرسد که در صورت امکان چه اقدام حفاظتی از دست ما برای آنها بر می آید. مانند جامعه یهودیت، ما فکر می کنیم که قبل از اقدام به هرگونه عمل بهتر است با رهبران محل گفت و گو شود. عکس العمل اولیه ما این است که آمریکا به تنهایی قادر نیست کار زیادی برای بهائی ها انجام دهد. اعمال بین المللی از طریق کلیسا و حقوق بشر به خصوص که آمریکا در آن دست نداشته باشد، می تواند به طرز بسیار مفیدی به وسیله دولت های غربی حمایت گردد(۲).
در واقع بعد از انقلاب نیز این تبادل اطلاعاتی با آمریکا همچنان ادامه داشت.
«آقای گلن میچل که از افراد بلند پایه انجمن بهائی های آمریکاست (محفوظ بماند) و ما قبلاً هم با او در تماس بودیم…. با اداره خاور نزدیک بخش ایران تماس گرفته… از هرگونه اطلاعاتی که سفارت بتواند درباره وضع بهائی ها برای ما ارسال دارد. بسیار سپاسگزار خواهیم شد. (سایروس ونس) وزیر امور خارجه آمریکا(۳).
به این نکته توجه داشته باشید که تمام زد و بندها و کارشکنی های بهائیت آن هم با حمایت همه جانبه آمریکا در بحبوحه پا گرفتن جمهوری اسلامی صورت می گرفت.
به هر حال اقداماتی که بهائیت برای ضربه زدن به ایران انجام می دهد، به اینجا ختم نمی شود. درست همزمان و در کنار همین مورد، تشکیلات نقشی داخلی نیز ایفا می کند و در آن به تخریب زیر ساخت های اقتصادی، اخلال و اختلال در مکانیسم های تولیدی توزیعی و… می پردازد. قاچاق سازمان یافته دارو و ایجاد بحران های مصنوعی که عملاً هم سلامت جامعه و هم اقتصاد آن را هدف می گیرد. بحران آفرینی در بازار طلا در مقاطع زمانی مختلف، در دست گرفتن بازار انحصاری برخی اقلام دارویی و درمانی نظیر عینک و…. از جمله مواردی است که این تشکیلات به صورت جدی در مرزهای ایران دنبال کرده و می کند.
فعالیت های مخرب بهائیان در اوضاع بحرانی شدیدتر هم می شود. به طور کلی سوء استفاده از اوضاع آشفته و مشکلات مردم یکی از خصلت های همیشگی بهائیان بوده و هست. دستور مرکز اصلی فرقه در پیام های مختلف به بهائیان آن است که هوشیار باشند و هر آشفته بازاری را برای نزدیک شدن به اهداف فرقه مغتنم بشمارند.
به طور مثال در راستای تحریم های ناعادلانه علیه ملت ایران، شبکه هایی از بهائیان بر اساس دستورهای تشکیلاتی، اقدامات گسترده ای در تعمیق شرایط دشوار کنونی از رهگذر فعالیت های تخریبی در حوزه اقتصاد و حقوق بشر انجام می دادند. چندین تن از اعضای بهائیت در ارتباط با کارشکنی در بازار ارز، احتکار کالا، حمل و فروش سلاح و اقدامات تخریبی از این دست در مناطق مختلف کشور دستگیر شده اند که اخبار آن در سال های اخیر منتشر شده است. در واقع در مقطعی که کشور به سبب اعمال فشارهای مختلف، درگیر جنگ اقتصادی تمام عیار بوده و تمامی تلاش ها در راستای تقلیل آسیب های ناشی از تحریم های اقتصادی متمرکز شده، «تشکیلات بهائیت» با اقدامات تخریبی خود به طرق مختلف به این بحران ها دامن می زند. جاسوسی به بهانه فعالیت اقتصادی، اغتشاش و ارتشاء نیز از جمله فعالیتهایی است که مجرمان بهائی را بعضا به دادگاه هم کشانده است. یا مثلاً در بحبوحه شیوع کرونا که کل جهان درگیر وضعیتی کم سابقه، هم درد و مشفق برای یک درد مشترک بود، باندهای بهائی کشف شدند که اقلام دارویی و لوازم بهداشتی نظیر ماسک و مواد ضد عفونی کننده را احتکار کرده بودند.
البته این مسئله جدیدی نیست و همان طور که اشاره شد. از ایام قدیم یکی از اهداف این ساختار مخوف و پنهان، ضربه زدن به منافع ملی ایران بود. فی المثل در دوران پهلوی دوم که بهائیت توانسته بود بیش از ۲۰ منصب دولتی در حد وزیر، معاون وزیر با مناصب درباری را قبضه کند و حتی یک دامپزشک (ابادی) را به عنوان پزشک ویژه دربار منصوب نماید، بزرگ ترین صدمات مالی به ساختار اقتصادی ایران از سوی این فرقه وارد شد.
در همین ایام بود که کلان سرمایه دارانی چون «هژبر یزدانی» و «حبیب ثابت پاسال»، بخش اعظمی از اقتصاد ایران و منابع بانک ها و همچنین انحصار بانکداری خصوصی را کسب کرده و عملاً دهک های درآمدی پایین جامعه به زندگی حاشیه نشینی شهری محکوم گردیدند. تا جایی که به گفته «ارتشبد حسین فردوست» بهائیان با رسوخ در دربار شاه ایران برای ثروتمند شدن جامعه بهائی استفاده کرده تا از این طریق اقتصاد مملکت را به دست گیرند……(۴). یا در جنگ ایران و عراق که بهائیت علاوه بر در دستور کار قرار دادن احتکار، از بین بردن اقلام سیاسی و ایجاد بحران های تصنعی، عملاً جبهه گشوده شده علیه ایران را تقویت نمود.
البته آسیب های داخلی بهائیت، فقط جنبه اقتصادی ندارد. بهائیت با نشر آموزه «بی وطنی» در عمل ثابت کرده که حتی با برخورداری از آزادی عمل و نفوذ در ارکان حکومتی از هیچ گونه خیانتی نسبت به میهن خود کوتاهی نمی کند. از این رو، با آنکه در دوران پهلوی بهائیان از نفوذ بسیاری در ارکان حکومت برخوردار و امتیازهای زیادی را نصیب خود نموده بودند، اما در همان زمان هم فعالیتهای جاسوسی و کارشکنانه خود را در ایران به پیش می بردند. در یکی از گزارش های ساواک درباره جاسوسی بهائیان به نفع اسرائیل آمده است:
«با توجه به اینکه دولت اسرائیل در سال ۱۹۷۲م. فرقه بهائی را به عنوان یک مذهب به رسمیت شناخته است. به نظر می رسد با اجرای برنامه تحبیب از این فرقه، می کوشد از اقلیت بهائیان در سایر کشورهای جهان به ویژه ایران بهره برداری سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی نماید»(۵).
شاید اگر آثار مخرب تعقیب این اهداف و عمق خیانت این سازمان را در همین چند مورد مختصر به خوبی دریابیم، مسئله اهمیت استراتژیک این سازمان را برای دولت های متخاصم با ایران بهتر درک کنیم. به واقع در میزان خصومت آسیب رسانی به منافع ملی و بروز خشونت های باورنکردنی علیه جامعه، تنها سازمانی را که می توان با بهائیت مقایسه کرد گروهک «منافقین» (مجاهدین خلق) می باشد که به صورت باور نکردنی با این تشکیلات نیز ارتباطات جدی داشته و دارد و همواره رسانه های در اختیار این سازمان به حیاط خلوت بهائیت نیز تبدیل شده اند. شاید بی دلیل نباشد که اعضای تشکیلات بهائیت مانند مجاهدین خلق، غالب آموزش های سازمانی خود را در کشورهای خاص و با پروتکلهای مشابه طی می کنند.
اینجاست که حضرت امام خمینی)(رضوان الله تعالی علیه) با هوشیاری در مقابل صحبت رئیس جمهوری وقت آمریکا «ریگان»(۶) مبنی بر استمداد از همه دنیا برای بهائیان، توضیح می دهند که همین دفاع، نشان از جاسوس بودن آنها و منفعت داشتن بهائیان برای آمریکاست. ایشان در مضمون سخن ریگان، بیان داشتند:
«ایشان رئیس جمهور آمریکا از همه دنیا استمداد کردند برای اینکه این بهائی هایی که در ایران هستند و مظلوم اند و جاسوس هم نیستند، و به جز مراسم مذهبی به کار دیگر اشتغال ندارند… ایشان از همه دنیا استمداد کرده که این ها که جاسوس نیستند اینها یک مردمی هستند دخالت در هیچ کاری ندارند و روی انساندوستی ایشان این مسائل را می گویند. اگر ایشان این مسائل را نمی گفت. گاهی اذهان ساده احتمال می دادند که خب اینها هم یک مردمی هستند، اعتقاد انشان فاسد است، لکن مشغول کار خودشان هستند… لکن بعد از اینکه آقای ریگان گفته اند شهادت دادند به اینکه اینها جز مراسم مذهبی چیز دیگری ندارند، باز هم ما می توانیم باور کنیم؟ از آن طرف وقتی که حزب توده را می گیرند. شوروی صدایش بلند می شود که یک عده مردم بی گناهی که با جمهوری اسلامی هم موافق بودند…. دولت ایران بیخودی آمده است این ها را گرفته است و حبس کرده است. از آن طرف هم آقای ریگان می گوید که این بهائی ها بیچاره ها مردم آرامی، ساکتی مشغول عبادت خودشان هستند، جهات مذهبی خودشان را بجا می آورند و ایران برای خاطر همین، همین که این ها اعتقادشان مخالف با اعتقاد آنهاست، گرفتند. اگر این ها جاسوس نیستند، شما صدایتان در نمی آمد. شما برای خاطر اینکه اینها یک دسته ای هستند که به نفع شما هستند، والا ما شما را می شناسیم آمریکا را هم می شناسیم که انساندوستی اش گل نکرده است …. مردم شما را می شناسند، شمایی که عراق را وادار کردید که هر روز به سر این کشور ما آن می آورد که مغول نیاورد و به سر کشور خودشان را هم همین طور… اگر دلیلی نداشتیم به اینکه این ها جاسوس آمریکا هستند. جز طرفداری ریگان از آنها، و دلیلی نداشتیم که حزب توده جاسوس هستند جز طرفداری شوروی از آنها، کافی بود. لكن ما به شما بگوییم نه حزب توده را به واسطه حزب توده بودنش و نه بهائی را به واسطه بهائی بودنش این محاکم ما محاکمه کردند…. بهائی ها یک مذهب نیستند، یک حزب هستند. یک حزبی که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانی می کند. این ها هم جاسوس اند مثل آنها … مسئله این است. که طرفدار این ها، شما آقای ریگان هستید و طرفدار آنها آقای فرض کنید شوروی هست و این دلیل بر این است که این ها یک وضع خاصی دارند که آنها نفع به اینها می رسانند و این ها نفع به این ها می رسانند، نفع رساندن این ها غیر از این می تواند باشد که اخبار ما را به آن ها بدهند، جاسوسی بکنند بین ملت ایران و دولت ایران با آن ها ؟»(۷).
پی نوشت
۱ مایکل ریچاره پومپئو Michael Richard Pompeo
۲- استاد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب چهارم، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ۱۳۸۶، صص ۵۷۸-۵۸۰ سند شماره ۲۲:۵ ، ژوئن ۱۹۷۹ (تیر ۱۳۵۸)
۳- اسناد لانه جاسوسی امریکا، (کتاب چهارم)، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ۱۳۸۶، صص ۵۷۵۰۵۸۰، سند شماره ۳:۱۲ اکتبر ۱۹۷۹ (مهر ۱۳۵۸)
۴- شهبازی، عبدالله، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج ۲، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ص ۳۷۵
۵- حسینیان، روح الله، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۴۴۶
۶- رونالد ریگان Ronald Reagan
۷- صحیفه امام خمینی(ره)، ج ۱۷ ، ص ۲۵۹، سخنرانی ۷ خرداد ۱۳۶۲