قرة العین کیست


  • قرة العین

زرین‌تاج قزوینی (فاطمه یا ام‌السلمه) مشهور به طاهره قُرةالعَین یا طاهره بَرَغانی (زادهٔ ۱۲۲۸ قمری برابر با ۱۸۲۳ میلادی در قزوین – درگذشتهٔ ۱۲۶۸ قمری برابر با ۱۸۵۰ میلادی) شاعر و دین‌شناس بانفوذ کیش بابی در ایران بود.

طاهره دختر «آمنه خانم قزوینی»، زنی عالم و «ملاصلاح برغانی»، و عروس «شیخ محمد تقی» معروف به «شهید ثالث» بود. «سید کاظم رشتی» پیشوای شیخیه به وی لقب «قرةالعین» داد و بابیه «طاهره» لقب دادند. وی فرزند حاج صالح قزوینی و همسرملا محمدبرغائی بود. در سال ۱۲۳۳ هجری قمری در قزوین به دنیا آمد. فقه و اصول و کلام و ادبیات عرب را نزد پدر آموخت. آثار شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی را که رهبران مکتب شیخیه بودند، مطالعه کرد و با سید رشتی مکاتبه و ارتباط برقرار کرد و سید کاظم رشتی در رسائل خود او را قرةالعین نامید.

مطالعه آثار و عقاید شیخیه زندگانی او را دگرگون ساخت. به همین علت دو پسر و یک دختر خود را به شوهر خود را رها کرد و به قصد دیدن سید رشتی به کربلا رفت. وقتی به آنجا رسید که سید در گذشته بود. قره العین در آن زمان ۲۹ سال داشت. در سفر دوم خود به کربلا ، همسر سیدکاظم رشتی مدتی طاهره را در خانه خود جای داد و قرة العین آنجا اقامت گزید و از پس پرده به تدریس طلاب پرداخت.با توجه به این توضیحات در بعضی منابع بیان شده که اطلاعات دقیقی از جزئیات و وقایع سرگذشت او نیست و منابع یکسان در مورد وی وجود ندارد.

رهبران بهایی تلاش دارند که از او به عنوان یک زن بهایی نام ببرند ، اما واقعیت این است که او به گفته ، مبلغان بابی و بهایی نبیل زرندی ، فاضل مازندرانی و شیخ کاظم سمندر ، یک زن بابی بوده است. از اسناد به جای مانده مشخص می شود که او از مریدان باب و یکی از اعضای حروف حی بود. ملا جواد ولیانی،پسرخاله طاهره که مدتی بابی بود ،بعد از مدتی که به فرقه بودن بابیت پی برد و متوجه احکام ضد باب شد ،دوباره به اسلام روی آورد . طاهره در رد اظهار نظرات وی در خصوص رد علی محمد شیرازی و فرقه بابیت ملا جواد نوشت : دلایل ایمان آوردنم به باب چنین است: به محض آنکه این امر را استماع نمودم ، قبل از آنکه تفسیر مبارک و صحیفه مکنونه را زیارت نمایم ،تصدیق نمودم… این امر عظیم ، البته مظهر و محلی می خواهد، بعد از آنکه پروردگار رکن رابع و ظهر جامعه و قریهٔ ظاهره را به خلق فهمانیده و ایشان را به ساحت قرب خود کشیده… پس به دلیل حکما بر او واجب است که ایشان را به خود وانگذارد.

این بیانات از زبان قرةالعین کاملا نشان می دهد که او یک زن بابی بوده است نه یک زن بهایی. او معتقد بود که علی محمدشیرازی(باب) ، به عنوان قائم آل محمد است و بدین جهت دین اسلام منسوخ است و قائم حق دارد در دین تصرف کند و برای پیروان خود احکام جدید بیاورد. وی در واقعه دشت بدشت ، با نقشه قبلی و تبانی با حسینعلی نوری ، برای بار اول نسخ اسلام را اعلام کرد و خود با ارایش و بدون حجاب در بین مردان ظاهر شد.بابیان شکایت او را به باب بردند ، اما باب به او لقب “طاهره” داد. طاهره دیگر تا آخر عمر نتوانست بی حجاب در بین مردم ظاهر شود.

اما واکنش طاهره در قبال حجاب ، ترک فرزندان و شوهر به دنبال بابی شدن، به چند موضوع ارتباط دارد : گرویدن به شیخیه و تحت تعالیم شیخی بودن، حس جاه طلبی و عقده های ناشی از ازدواج و محدودیت هایی که در خانه شوهر داشت .او در بین بهاییان به زنی معرف است که پرچمدار حقوق زنان بوده ، در صورتی که طاهره در زمانی می زیسته است که زنان ایرانی، از هیچ حق و حقوقی برخوردار نبودند، اما در جایی شنیده نشده که او کاری برای زنان آن دوره کرده باشد، در عوض مانند زنان داعشی دستور قتل پدر شوهر خود ملا محمد برغانی را داد.

آیت‌الله شیخ محمد تقی برغانی از جمله عالمان این دوره بود. وی نقش بسیار زیادی در هدایت و ارشاد مردم و مبارزه با افکار انحرافی شیخیه و بابیه ایفاء کرده و سرانجام در این راه به شهادت رسیده است.
بی تردید قتل مرحوم ملا محمدتقی برغانی توسط بابیان صورت گرفته و توطئه آن را قرةالعین (از یاران خاص باب و جزء حروف حی) طراحی کرده بود. محمد مصطفی بغدادی بهایی، از همراهان قرة العین در آخرین سفر وی به قزوین، درباره این جنایت می‌گوید: قره العین به این عبد (که در آن وقت کودکی دهساله بودم) فرمودند که به آنها (بابیان همراه با قرةالعین) بگویم: جمیع از قزوین خارج شوید زیرا اتفاق عظیمی در قزوین روی خواهد داد که از حدوث آن واقعه قزوین به لرزه خواهد افتاد و خون شما ریخته خواهد شد، در حالیکه خداوند برای شما کارهای مهمی مقدر فرموده مخصوصا برای تو و پدرت شیخ محمد. من به منزل مراجعت کرده امر صریح و مبرم ایشان را به اطلاع همه رسانیدم. گفتند مراجعت کن و عرض کن که چرا شیخ صالح کریمی  و ملا تبراهیم محلاتی  با ما از قزوین خارج نمی‌شوند. این عبد مراجعت کرده و عرائض آنها را به عرض حضرت طاهره رساندم. فرمودند برگرد و به آنها بگو: زمان شهادت شیخ صالح کریمی و ملا ابراهیم فاضل محلاتی در رسیده است و…. . بعد از پانزده روز قضیه قتل حاج ملاتقی بزرگ علمای قزوین پیش آمد؛ زیرا هر روز منبر می‌رفت و به جنابان شیخ تحمد احسایی  و سید کاظم رشتی که مبشرین به ظهور حضرت اعلی بودند لعن می‌کرد و همچنین حضرت اعلی را سب ولعن می‌نمود و مردم را به دشمنی و عداوت با مؤمنین تحریک می‌کرد و اغوا می‌نمود؛ تا اینکه خداوند کسی را مسلط فرمود تا از او انتقام بگیرد. دشمنان ظالم این تهمت را به شیخ صالح کریمی و ملاابراهیم محلاتی نسبت دادند و ملا ابراهیم را شهید و ملاصالح را به طهران فرستادند، در صورتی که آن دو مظلوم در قتل آن مرد لعین (ملا تقی) دست نداشتند و از تهمت مبرا بودند.

راستی چرا محمدمصطفی بغدادی که در آن روزگار کودکی ده‌ساله بوده و در قزوین هم حضور نداشته با قاطعیت مدعی عدم مداخله ملاصالح و ملاابراهیم در واقعه قتل میگردد؟ تاریخ نگاری محمدمصطفی بغدادی وبررسی مجموعه وقایعی که در طول مدت ورود قرةالعین به قزوین تا فرار وی از زندان و ورود وی به تهران اتفاق می‌افتد و نیز نفرت عمیق قرةالعین از عمو و پدرشوهر سابقش، تردیدی باقی نمی‌گذارد که این قتل با برنامه‌ریزی و رهبری مستقیم قرةالعین و هماهنگی‌های او با سایر رهبران بابیه صورت گرفته است؛ چرا که بهاءالله بلافاصله بعد از بازداشت قرةالعین، اقدام به تلاش برای آزادی او از زندان می‌کند و به راحت موفق به رهانیدن وی می‌شود. یکی از نویسندگان بهائی در این باره می‌نویسد: بهاءالله به آقا محمد (هادی فرهادی) دستور دادند که به قزوین رفته مخفیانه جناب طاهره را به طهران آورده، تحویل جناب کلیم بدهد. آقا محمد (هادی فرهادی) با هر تدبیری بود طاهره را مخفیانه به تهران برد و به منزل جمال مبارک رسانید.بازداشت او به علت دست داشتن و همکاری در ترور ناصرالدین و شورش ها علیه امنیت ملی کشور بود.او به همرا باقی اعضای حروف حی دستگیر و اعدام شد.
تاریخ کشته شدن قرة العین ،اول ذی القعده ۱۲۶۸ بود ، بهاالله دو بار دعوت به بهاییت داشت، دعوت خصوصی او در تاریخ دوم ذی العقده ۱۲۷۹ و دعوت آشکار وی در جمادی الاول ۱۲۸۴ بوده است ؛ بنابراین جدایی وی از آیین بابیت و اعلام استقلال بهاییت و مرگ او ۱۶ سال فاصله است که نشان می دهد طاهره بهایی نبوده است.
نکته قابل تأمل در مورد او این است که طاهره تا پایان عمر خود صبح ازل (برادر بزرگتر حسینعلی نوری ) را جانشین باب می دانسته است!!

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هجده + دوازده =